شبى كه خون دل از اين مسير جارى شد
چكيده سفر عشق بى قرارى شد
شبى كه ناله مهتاب در گلو خشكيد
زمانه از هيجان حيات عارى شد
شب فراق كبوتر، كبوتر عشق است
كبوترى كه پر از زخم هاى كارى شد
چه انفجار مهيبى كه عشق حيران گشت!
وقوع حادثه آغاز جان نثارى شد
به قتلگاه پر از خونِ كابل مظلوم
حروف خون گلى، خط يادگارى شد
ميان شعله تزوير دشمنان اين بار
چقدر حنجره ى كودكان انارى شد
به جانِ جانِ پدر، چشم هاى خيس پدر
به راه دختركان همچو سيل جارى شد
چقدر خاطره ها رنگِ روز عاشوراست
كه شهر يكسره از داغ، لاله كارى شد
نگاه لطف تو كافيست، مهر عالمتاب؛
ببين كه عصر ظهورت، چه روزگارى شد!
- چهارشنبه
- 22
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 0:23
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محمد مهدی عبدالهی
ارسال دیدگاه