پر از تب و غم و آهم، مگر نمی بینی
غریق بحر گناهم ،مگر نمی بینی
در این جهان که دلِ من اسیر آن گشته
بدون پشت و پناهم مگر نمی بینی
شکسته باده ام، اما دل مرا مشکن
بده به میکده راهم، مگر نمی بینی
*ای خدایِ من،ماهِ رمضون رسیدِ،مگه نمی بینی؟ حالِ من خرابِ...*
گمان مکن که دلِ شب، تکبّری دارم
به عجز خویش گواهم، مگر نمی بینی
* بحقِ امام رضایِ رئوفم، الهی العفو...*
مگو که از چه صدایت برون نمی آید
فتاده در ته چاهم، مگر نمی بینی
*اگه به فریادِ من نرسی کارِ من تمومه،اگه منو انتخاب نکنی شیطون منو با خودش بُرده،به دادم برس...به فریادم برس...*
دلم ز هجر شهیدان شکسته شد، یا رب
سرشک دیده گواهم، مگر نمی بینی
بگو به مهدی زهرا، که من به هر لحظه
به انتظارِ نگاهم ،مگر نمی بینی
- چهارشنبه
- 22
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 12:3
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
جواد محمدزمانی
ارسال دیدگاه