«لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ»
أَسْتَغْفِرُ اللهَ الَّذى لا إِلهَ إِلاّ هُو عالم الغیب و الشهاده العزیزِ الحکیم الغَفور الرَحیم ذُوالجَلالِ وَ الإِکْرامِ بَدیُع السَمواتِ والارض مِن جَمیعِ ظُلمی و جُرمی و اِسرافی عَلی نَفسی وَ أَتُوبُ إِلَیْهِ ..
اَللّهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذي اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ، وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَارْزُقْني حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ في عامي هذا وَفي كُلِّ عام، وَاغْفِرْ لي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ یاعَلاّم
*اول گناهانِ بزرگِ منو ببخش .. اون گناهانی که هیچ کسی غیرِ تو نمتونه ببخشه .. باالحجه ، بالحسین ، بعلی و به حضرت زهرا الهی العفو ..*
منى که هیچ کسى را ندارم الا تو
دوباره آمده ام درد دل کنم با تو
همین که با تو کمی درد دل کنم خوب است
فقط برایِ تو خود را خجل کنم خوب است
کنار سفرۀ خود خلوتى به من دادى
چه خوب فرصتِ هم صحبتى به من دادى
*همین که یه گوشه از مهمونیت به من جا دادی منو بسه .. همین که منو راهم دادی .. همین که به منم یه بفرما زدی ..*
چقدر حرف نگفته برای گفتن هست
تو هم همیشه حواست به گریۀ من هست
پناه بر تو از این خشکسالی آوُردم
برای عرض ادب دست خالی آوُردم
دلم گرفته ، برایم نشانه ای بفرست
برایِ بغض گلویم بهانه ای بفرست
*یه نشونی به من بده، یه جوری به من بفمون که منو بخشیدی .. یه جوری به من بفهمون که منو تحویلم گرفتی .. یه جوری به من بفهمون که منو بغلم کردی .. جوابه این همه خوبی تو رو با بدی میدم .. *
دوباره آمده ام سر به زیر گریه کنم
نشسته ام بگذارید سیر گریه کنم
*حالا که به من راه دادی، حالا که به من جا دادی، حالا که به من یه گوشه از مهمونیت گفتی بشین بهم اجازه بده یکم گریه کنم، دلم تنگه دلم گرفته آقاجان ..*
دوباره مثلِ همیشه مرا بغل کردی
همیشه مشکل من را فقط تو حل کردی
اگرچه خسته ای و گرچه دلخوری از من
همیشه مطمئنم دل نمی بُرى از من
*گریه کنید با همه وجودتون شاید فردا شب نباشیم .. تا حالا کی منو رد کردی که این بار دوم باشه .. اصلاً تا حالا کدوم گدا رو از در خونت دست خالی روندی که من دومی باشم ..*
مرا ببخش اگر نامه ام سیاه شده
بیا بگو به ملائک که اشتباه شده
گدا رسیده بیا و کرم فروشی کن
برای بندۀ خود باز پرده پوشی کن
مرا ببخش اگر سمت معصیت رفتم
بلد نبودم اگر راه را غلط رفتم
هنوز نیستم از کردۀ خودم راضی
قبول کن اجلم را عقب بیندازی
اگر که توبه نکرده اجل فرا برسد
خدا کند که به دادم امام رضا برسد
اگر بناست بمیرم چه حسرتى دارم
هنوز من دو سه تا کربلا طلبکارم
منى که لحظۀ افطارها نوا کردم
دم غروب همش یاد کربلا کردم
همیشه خواسته ام زیرِ پرچمش باشم
غروبِ اول ماه محرمش باشم
غروب اول ماه و غروب روزِ دهم
بمیرم از غم آن ضربۀ دوازدهم
- پنج شنبه
- 23
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 2:27
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه