“اَللٰهُّمَ رَبَّ شَهرِ رمضان
دیگه امام عصر مارا برسان”
سخته به والله….
کلی رفیق داشته باشی، ولی یارت نباشن
سخته به والله….
بگن که با تو هستن، ولی کنارت نباشن
سخته به والله به خدا ٫ روی تو رو نبینیم
سی شب بره یه افطاری ٫ کنار تو نشینیم
‘سر سفرهت نشینیم۲’
افطار امشب، مدینهای، یا شایدم کربلا
هرجا که هستی آقاجونم التماس دعا
«آقا التماس دعا ، آقا التماس دعا »
“اَللٰهُّمَ رَبَّ شهرِ رمضان
داغ برادر زینبو کرده کمان”
سخته به والله…
یه خواهری ببینه ، داغ برادرش رو
سخته به والله…
بخواد که اجرا کنه ، وصیت مادرش رو
سخته که زیر گلوشو ، ببوسه جای مادر
سخته بگه با چشم تر ؛ ‘خداحافظ برادر۲’
وقتی که میرفت ، آقای ما به طرف دشمنا
گفت خواهرم توو نماز شب التماس دعا
«خواهر التماس دعا ، خواهر التماس دعا»
“اَللٰهُّمَ رَبَّ شَهرِ رمضان
رقیّه را به رأس بابا برسان”
سخته به والله…
سه سالهای ببینه ، رو نیزه رأس باباس
سخته به والله…
بزنن دختری رو ، چون که شبیه زهراس
سخته برای دختری ٫ که دیگه بابا نداره
بچرخونن میون شهر ٫ با یه لباس پاره
- پنج شنبه
- 23
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 14:58
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مهدی نظری
ارسال دیدگاه