همین که تو دل میدون،چشای خستَتو بَستی
تو رفتی وبا شهادت،پشت نبی رو شکستی
_عزاگرفت،حالا داره روضه میخونه پیمبر
کنارتو،داره میباره ازاین غم چشم حیدر
خداکنه،که نبینه جسم مجروحت رو خواهر
-حضرت حمزه/شده نقش زمین بدنت
وای ازاین ماتم/حالاغرقِ به خونه تنت
ای وای امون ازاین غم٤
اگرچه خواهرت امروز،مصیبت تورو دیده
ولی کسی پیش چشماش،سرتورو نبریده
_تو کربلا،داره ازبالای تل میبینه خواهر
یه قاتل و،خنجری که میکِشه برروی حنجر
رونیزه ها،پیش چشماش میشکَنه رأس برادر
-وای حسین من/تیرو نیزه شده کفنت
وای حسین من/رد مرکبه روی تنت
ای وای امون از این غم۴
بودی عموی پیمبر،فدای غصه وغمهات
مث عموی رقیه،جدانشد دوتا دستات
_توعلقمه،پاره شدمَشک وعمو دستاش جداشد
عموکه رفت،پای دشمنها به سوی خیمه واشد
ضرب عمود،ابروی پیوسته ی ساقی دوتاشد
-وای عموعباس/تو امیددل حرمی
بی تو میمیرم/آخه سایه ی روسرمی
ای وای امون از این غم۴
شاعر: امیر قربانی
سبک: مجتبی عبدالهی
- جمعه
- 31
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 22:28
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
امیر قربانی
ارسال دیدگاه