بریدم از همه رو به تو آوردم
خودم خوب می دونم آبرومو بُردم
منو لحظه ی آخرم نره یادت
بیا بالا سرم اون وقتی که مُردم
شب اول قبر فقط تویی امید من
تو رو خدا پای پروندمو امضابزن
رهام نکن درسته نوکر بدی بودم
ولی زداغ تو ببین که سینه کبودم
دستمو آخر میگیری
من رعیتم تو امیری
از کوچیکی بودم برات غلام آقا
می دونی که اسیر کربلام آقا
بیا یه بار ببر کرببلا من رو
دیگه در نمیاد حتی صدام آقا
ازکربلات فقط یه عکس دارم توی خونم
همون عکسه یه عمره کرده من رو دیونم
همون عکسه یه عمره اشک چشمامو دیده
اونم خوب میدونه جونم به لبهام رسیده
دستمو آخر میگیری
من رعیتم تو امیری
- جمعه
- 31
- اردیبهشت
- 1400
- ساعت
- 22:32
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
فرزاد قائمه
ارسال دیدگاه