یارِ امروزِ من و یاورِ فردا؛ مادر
پدرم شد علی(ع) و حضرت زهرا(س) مادر
آبروی همه عالم، شده مهریه اش آب
هست بی شک به خدا معنیِ دریا مادر
عزتم داده، همه عمر نمک گیرم کرد
شأنِ ناچیزِ مرا برده به بالا مادر
گرۂ کور نیفتاده به کارم هرگز
قدر یک ثانیه شد واسطه هر جا مادر
شده ذریۂ من فاطمی از روزی که
شد برای پدرم أم أبیها مادر
مادرم هست کنیزش! به من از اول گفت:
فاطمه(س) هست برای همۂ ما مادر
ذکر خیر شهدا این شده که هست فقط-
باعث و بانیِ گمنام شدن ها مادر
دوست دارم وسطِ روضه بپرسم که مرا-
دوست داری؟! باب میلت شدم آیا مادر؟!
جانِ حیدر؛ پدرِ خاک بیا و نگذار
در دلِ خاک، بمانم تک و تنها مادر
کم کن از وحشتم و زود خودت را برسان
میگذارند همینکه لحدم را مادر!
- یکشنبه
- 2
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 15:23
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه