صد مرتبه روی درد را کم کردی
آن قدر که پشت مرگ را خم کردی
از دوش تو با طلوع تاول خواندم
در ساحت صبح غسل شبنم کردی
×××
مستیست که از می محرم زدهاست
با زخم به روی زخم مرهم زده است
با دلهره نشمری تاولها را
صبح است و دوباره باغ شبنم زده است
×××
دیدم دیدم شبی رُخات را دیدم
آن خال سیاه را سحر بوسیدم
آن شب به شهادت همه تاولها
از شوق تو در پوست نمیگنجیدم
×××
او آینهدار آفتاب دریاست
هر صبح و غروب در رکاب دریاست
با آتش بادهای مسموم بگو
این تاول آتشین حباب دریاست
شاعر:سعید حدادیان
- پنج شنبه
- 7
- دی
- 1391
- ساعت
- 16:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه