دستِ گدا دراز به سوی کریم هست
لطفِ کریم، شاملِ ما از قدیم هست
.
ما را گِدا نوشت و خودش سُفره پهن کرد
دیدیم هَر سَحر که سویش آمدیم، هست
.
حرف از دهان نیامده بیرون، جواب داد
فیضِ اجابت از نَفَسی مستقیم هست
.
قِسمت نشد زیارتِ کرب و بلا ولی
شُکرِ خُدا زیارتِ عَبدُالعَظیم هست
.
دل هر سحر به عَطرِ بهشتی مُعطَّر است
از بوی سیبِ سُرخ که در این حریم هست
.
تهران به سوزِ سینه ی ما گرم تر شده!
آگه زِ رازِ عشق، که غیر از فهیم هست؟
.
آتش گرفت باز دلم یادِ مجتبی
دیدم نواده اش به چه جایی مُقیم هست...
.
دادم سلام و... اشک اَمانِ مرا بُرید
دیدم سلامِ من سَرِ دوشِ نسیم رفت..
- چهارشنبه
- 5
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 13:4
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
رضا رسول زاده
ارسال دیدگاه