• پنج شنبه 8 آذر 03

 محمد قاسمی

حضرت حمزه(ع) -(وقتی که مسلمانی و تسلیم خدایی...)

507

وقتي كه مُسلماني و تسليم خُدايي
يعني هـمه جا يـاورِ پيـغـمبر مـايي

سـرداري و سالار و جگردار و هُنردار
آن قدْر كه گـفـتند تو هم شيرِ خُدايي

هرگز نپـريـده ست به اذعان كمانت
از چِلّه ي ابروي خَـمت ، تيرِ خطايي

در عصر خودت بودي اگر شاه شهيدان
تا حشر ولي حمزه ي خيرُ الشُّهدايي

وقتي چو علي چرخ زدي دور پيمبر
از كعبه شنيدم كه تو هم قبله نمايي

وقتي كه عمو باشي و ذريّه ي هاشم
پس مثل اباالفضل تو هم ماه لقايي

والله قســم هيچ نفهميده از ايـمان
هركس كه بگويد تو از اسلام جُـدايي

از تُربت تو فاطمه تسبيح اگر ساخت
مي خواست بگويد چه قَدَر اهل دعايي

بالايِ سر قـبر تو با ديده ي گـريان
با سوز جگر فاطمه مي گفت : كُجايي؟

مي گفت كُجايي كه ندارد دل حيدر
از حَصرِ غم و غُربت و اندوه ، رهايي

در جَنگ اُحد مُثلِه شدي تا كه بگويي
مي خواست دلت تا بشوي كربُـبلايي

مي گفت عبايي كه روي پيكرت افتاد
اي كـاش بيارنـد به گــودال عبايي 

تا خواهرِ مظـلـومه ي ارباب نبينـد
از نيزه مي آيـد به سر او چه بلايي !!!

در نيمه ي شوّال به جُز داغ تو اي مرد
در خيمه ي دل سوختگان نيست عزايي...

  • چهارشنبه
  • 5
  • خرداد
  • 1400
  • ساعت
  • 13:25
  • نوشته شده توسط
  • طاهره سادات مدرسی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران