اینجا دیار و مرقد مـَردی کـریم است
اینجا مزار حضرت عبدالعظیم است
اين «آستان» از بسكه والا و رفیع است
هم کربلای عاشقان و هم بقیع است
لطف خدا بوده که ری بر ما وطن شد
سهم دل این عاشقان عشق حسن شد
روز ازل تقدیر ما شد عشق نامت
تو شاه مُلک دل شدی ما هم غلامت
دنیای ما لبریز از فیض دم توست
در دست ما تا روز محشر پرچم توست
نامت همیشه عزت این مردمان است
این افتخار مردم ری در جهان است
تنها نه رى را داده اى سوداى مستى
پشت و پناه مردم تهران تو هستى
هـر کس که زائر شد به تو از غم رها شد
مهمان تو مهمان شاه کربلا شد
کرب و بلا گفتم دلم لرزید یارب
گودال یادم آمد و غمهای زینب
آقا اجازه هست تا روضه بخوانم
ای کاش با این روضه ها زنده نمانم
آقا شنیدم تشنه لب از حال رفتی
اما شبیه جدتان گودال رفتی ؟
کی مثل اربـابـم تنت در خون کشیدند
یا کِـی سـرت را بـا لـب عطشان بریدند
روز عزای تو اگر دل پُر محن شد...
کِی تیر باران پیکرت مثل حسن شد
- چهارشنبه
- 5
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 13:46
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مصطفی محمدی
ارسال دیدگاه