نواده یِ کریمی و خصلتِ تو کرامت است
حریمِ تو کرب و بلا آرزویت شهادت است
مدحِ تو کارِ ولی و مرثیه اَت شجاعت است
حکمِ تو امضا شده با حکمت چارْ دولت است
من درِ خانه ات شدم غلام... شکر می کنم
در حرم تو می کنم سلام... شکر می کنم
سلام بر سُلاله یِ مادرِ آئینه و آب
به قبله گاهِ شهرری به پسرِ ابوتراب
به جلوه های حسن و به ردِّ پایِ انقلاب
به پرچمِ مسلمیه به روضه یِ طفلِ رباب
سلام بر نواده یِ کرب و بلاییِ حسن
به یک هزار و نهصد و پنجاه زخمِ یک بدن
کرب و بلا بدونِ قتلگاه می شود مگر؟!
بی روضه های تشنگیِ شاه می شود مگر؟!
بدونِ شعله های خیمه... آه... می شود مگر؟!
سیلی نخورده صورتی سیاه می شود مگر؟!
کرب و بلا حماسه یِ خون و غم و غبار بود
سیلی زدن به دخترِ سه ساله افتخار بود
با آتش و کنایه ها به این حرم آمده اند
به نازدانه های شاهِ تشنه سیلی زده اند
همسفرانِ اهلِ دل.... اهلِ مِی و میکده اند
اهلِ مِی و مستی و بددهانی و عربده اند
نمی شود به دست و پا زدن رسید و دَم نزد
مگر کسی که دَم نزد... طعنه بر این حرم نزد
هر که شنید و دید و دم نزد بدان خراب کرد
زخم زبان زد و حریمِ عشق را عذاب کرد
سیلی و تازیانه خرجِ تن انقلاب کرد
در مجلسِ حرامیان تَعارفِ شراب کرد
عاقبتِ دم نزدن واژه یِ بی حیایی است
منتظرِ یابن الحسن هر دلِ کربلایی است
- چهارشنبه
- 5
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 15:1
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
حسین ایمانی
ارسال دیدگاه