میل پرواز در پرم دارم
شوق رفتن به یک حرم دارم
کاش می شد که من پیاده کنم
ایده هایی که در سرم دارم
بی دلیل است نا امیدی من
حضرت صاحب کرم دارم
چه نیازی به این وآن تا که
حضرت عشق در برم دارم
مادرم گفته نوکرت باشم
هرچه دارم ز مادرم دارم
عمر من پیش پای تو طی شد
قبله من حوالی ری شد
شکر همسایه شما هستم
زائر صحن با صفا هستم
هر شب جمعه با طنین کمیل
بنده درگاه خدا هستم
من مدینه نرفته ام اما
زائر پور مجتبی هستم
تو به ما عزت و بها دادی
با وجود تو پر بها هستم
حرمت مثل صحن ارباب است
جزو زوار کربلا هستم
سفره داری کریم دارم من
شاه عبدالعظیم دارم من
صحن دل گشته باز طوفانی
شهرری شد دوباره بارانی
کاش می شد که خادمت باشم
در حریمت شوم نگهبانی
هر چه داریم از شما داریم
یکه تاز مسیر عرفانی
بعد توس و پس از قم وشیراز
چارمین نور ناب ایرانی
و چنین گفت حضرت آقا:
قبله مردمان تهرانی
سیدی پرچم شما بالاست
جده ات شخص حضرت زهراست
حاجتم را روا نما آقا
رزق من را عطا نما آقا
تو صدا کن فقط مرا سائل
من صدا می کنم تو را آقا
دست من نیست می رسم وقتی..
به حرم می شوم رها آقا
سه شب مسلمیه ی هر سال
حرمت وعده گاه ما آقا
خواهش این گدا فقط این است
یک شب جمعه کربلا آقا
حق همسایگی ادا کردی
تو مرا بنده خدا کردی
نشده قسمت شما غربت
تو ندیدی میان ما غربت
به خودش تا ابد نخواهد دید
کمی این صحن با صفا غربت
همه جانها فدای جد شما
که شده سهم مجتبی غربت
نه ضریحی نه گنبد و حرمی
قسمت او شده چرا غربت ؟
دست در دست مادرش بود و ...
سهم او بین کوچه ها غربت
ناگهان دید مادرش افتاد
جلوی دیده ترش افتاد
- چهارشنبه
- 5
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 16:26
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
حبیب باقرزاده
ارسال دیدگاه