کاروانی رسیده است از راه
کاروانی که توشه اش خون است
می نویسد خدا سفرنامه
وصف لیلا و شرح مجنون است
بوی صفین می رسد به مشام
که حسن قاسم و علی ست حسین
شاید این جا غدیر خم باشد
علی اکبر چه منجلی ست حسین
پیش دارالشفای لطف شما
زخم دل نیز مرحمی دارد
کرم و بخشش شما تا هست
رو سیاهی چه عالمی دارد
تو سلیمان کربلا بودی
پیش پای تو نامه می چیدند
دیوها از همه پیامبری
فقط انگشتر تو را دیدند
شاعر:شهاب الدین خالقی
- پنج شنبه
- 7
- دی
- 1391
- ساعت
- 17:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه