افتاده ای تو با عَلم ای سر سپاه من
یاکه غروب کرده بِصَد غُصّه ماه من
صدپاره پیکرت شده صدپاره این دلم
موج فرات و زخم زبانها گواه من
گر داغ اکبرم شَرر جان و تن بُوَد
امّا کنار نعش تو شد قتلگاه من
خَط اَمان کون ومکان در یَد مَنست
لیکن در این زمانه تو بودی پناه من
گِرید بحال مادر چشم انتظار تو
پهلو شکسته مادر مَعجر سیاه من
پرسد رقیّه حال عمو من چه گویمش
این مشک پاره پاره و این سوز آه من
این نوحه (نادرا) شده ذکر امین وحی
ایوای وزیر لَشگر و ایوای شاه من
- جمعه
- 7
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 16:50
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج نادر بابایی
ارسال دیدگاه