تاب فراق روی تورا آسمان نداشت
داغت به دیده پیک جز اشک روان نداشت
ای پیر میکده زغمت باده خشک شد
میخانه تاب ناله ی دردی کشان نداشت
بعد از عروج روح تو روح قصیده ها
جز رنگ آه نای سخن بر زبان نداشت
یک لحظه نبض ثانیه ها بی صدا طپید
زیرا که درک پرزدنت را زمان نداشت
روزی که آمدی همه گلها شکفته شد
مثل تو خاک خسته ی ما باغبان نداشت
ای باغبان باغ شهیدان لاله گون
باغت بهشت عاطفه بود و خزان نداشت
بودی اسیر خال لب دوست ما به تو
عشق تو جز به یک یک دلها مکان نداشت
بودی تو پیک رحمت پیغمبر عظیم
تاریخ شیعه مثل تو نامه رسان نداشت
از خطبه های زینبیت کاخ ها شکست
سیل هجوم کفر به پیشت توان نداشت
مثل علی دلت زگروهی شکسته بود
کی گفته نای پر زغمت استخوان نداشت؟
یادش بخیر عطر جماران و عطرتو
عطری که عطر عشق تو بود و جنان نداشت
زهرا(س) چو مادری به عزای تو گریه کرد
بزم مصیبت تو جز او نوحه خوان نداشت
روزی که جسم تو زسر دستها گذشت
در خاطرات عشق نظیرش جهان نداشت
جسمت به زیر سایه و مردم به گرد تو
تاب وداع روی تو پیر وجوان نداشت
ای سیدی که جد تو در خاک و خون نشست
جسم حسین جد تو یک سایبان نداشت
زینب به قتلگاه برادر نظاره کرد
بی کفن و دفن گذشت چرا که امان نداشت
- جمعه
- 7
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 21:16
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
مجتبی صمدی شهاب
ارسال دیدگاه