میدونی کربلا چه وقت دیدن داره
وقتی که دم اذون مغربش هوای شهر تاریکه
نمی دونم چرا دلم پر اشوبه
فهمیدم ماه عزای اربابم حسین بازم نزدیکه
حالا که نشد مربلا برم
یه جورایی ازرده خاطرم ارزوم و
نمی خوام زیر گل ببرم
کربلا
منم و این حرم من و دو تا گلبرگ تنهایی
منم و شهری که شبای جمعش هست رویایی
منم و دستای کریم اربابم ثار الله
منم و اون نگاه پر تب و مهر زهرایی
شبای حرم یادم نمیره
میدونی دلم بد جور اسیره مادر تو
می دونم دستم و میگیره
کربلا
این دل تنگم عقده ها دارد
گوییا میل کربلا دارد
یه مادری تو کاروون پریشونه فرزنده
تا که نگاش می افته شیش ماهش داره می خنده
تو کاروون دل سه ساله ای قرصه چون داره
دلش و به عمو ابالفضلش می بنده
میگه عمو اروم جونمه
عمویی تموم وجودمه
روی دوشش همه دنیا زیر پرمه
ابالفضل
به طواف رخت همه اهل فلک
به گدایی تو همه حور و ملک
همه در طوفه حرمت هستند
همه مدیون کرمت هستند
- سه شنبه
- 11
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 10:8
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
ارسال دیدگاه