تُو هُرم آتیش نفس ندارم
آروم نمیشه قلب زارم
مرهم به زخم دلم میذارم
نوای مادر مادر دارم
این آتیشی که دوباره برپاست
همون آتیش خونهی مولاست
دوباره داغ پهلوی زهراست
اَنَا بن اَعراقِ الثّری
منم غریب کوچهها
انا بن زهرا
........................................
پای برهنه رو خاک دویدم
جلو چشام حیدر رو دیدم
خدا میدونه که چی کشیدم
به مادرم طعنه میشنیدم
بجای اینکه عبا بپوشم
بار مصیبت بود روی دوشم
میرم که جام بلا بنوشم
میخونم اما بیصدا
میگم میون کوچهها
انا بن زهرا
.......................................
حرمت نذاشتن به سن و سالهم
به اشک و آه و سوز و نالهم
با اینکه امشب خرابه حالم
روضهخونِ داغ گودالم
یه مرد زخمی، یه مرد خسته
از اینهمه غم، دلش شکسته
قاتل به روی سینهش نشسته
سرش که شد از تن جدا
میره به روی نیزهها
آه و واویلا
- چهارشنبه
- 12
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 11:19
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه