غم گرفته است حسینیهی زهرایت را
شعله کوبید درِ جنت الاعلایت را
بشکند پاش الهی، چه کسی نیمهی شب
برده آرامش فردوس ِ مصلایت را
حال که دست تو را خواست زمانه بسته
تو فقط آه بکش غربت بابایت را
این زمین خوردنت ارثی است ز مادر آقا ؟
یا گرفته است دویدن ، رمق پایت را
آه از بد دهنی ! لال شود ابن ربیع
چه مگر گفته که لرزانده سراپایت را
همه دادند در این کوچه به هم دست به دست
تا مهیا بکنی روضه ی فردایت را
شکرلله ندیدند در این بزم شراب
خیزران خوردن دندان ثنایایت را
وقت تدفین کفنی داشتی و جمع نکرد
با حصیری پسرت تک تک ِ اعضایت را
- یکشنبه
- 16
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 21:52
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
محمد حسین رحیمیان
ارسال دیدگاه