بازم یه خونه ای که شعله داره
یه مردی دست بسته بیقراره
به یاد مادری پهلو شکسته
به قلبش میزنه داغی شراره
تا که افتاد روی خاکا
به یاد غربت مولا
صدا زد مادرم زهرا
به یاد حیدر و زهرا دل عاشق
بزن ناله برای حضرت صادق
امون ای دل امون ای دل امون ای دل
میون آتیش و دود بی عبا بود
بمیرم پیرمردی بی عصا بود
میون کوچه ها پای برهنه
به یاد روضه های کربلا بود
آقامون توو اون دل شب
دویده به پشت مرکب
باذکر یا زینب زینب
دیگه اینجا نشد روی کسی نیلی
نبود زجر و سه ساله ای نخورد سیلی
امون ای دل امون ای دل امون ای دل
اگرچه شد به آقامون جسارت
شکستن حرمتش رو با اهانت
درسته خیلی سخته اما دیگه
نرفت اهل و عیالش به اسارت
امون از مصیبت شام
امون از سنگ روی بام
امون از طعنه و دشنام
حرومی ها به زینب خیلی خندیدن
جلو چشماش به زیر نیزه رقصیدن
حسین جانم حسین جانم حسین جانم
- دوشنبه
- 24
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 23:30
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
ابوذر رئیس میرزایی
ارسال دیدگاه