هرچه گویم مدح مولا را کم است
پادشاهی که امیر عالم است
انبیا را داده درس عاشقی
آن معلّم که ولیّ اعظم است
برخلایق اوست میزان عمل
شیعیانش را کجا حزن وغم است
روکنی هرجا ببینی روی او
آنکه وجه الله در این عالم است
اوبر آدم داد درس بندگی
آنکه نورش خلق قبل از آدم است
حضرت یعقوب را او همنشین
هم بر ایّوب بلاکش همدم است
برتر از او هست تنها یک وجود
انبیا را آنکه زیبا خاتم است
مصطفی فرمود نفس من علیست
جان او جان رسول اکرم است
شهر علم آن نبی را اوست در
از خلایق بر حقایق اعلم است
پیش دریای عبودیت در او
هر چه گویم کمتر از یک شبنم است
در نمازش قطره های اشک او
کوثر است و سلسبیل و زمزم است
نام او مشتق ز نام ذات حق
اسم اعظم نام آن عیسی دم است
کلّ شیءٍ هالکٌٌ جُز وجه او
زانکه با حقّ است و بر حق محرم است
با ولایش دل ولایی می شود
آنکه با ذکر مدامش خرّم است
هردلی که جایگاه مهرِ اوست
بهتر از آیینه و جامِ جم است
- سه شنبه
- 25
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 18:53
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سید ناصر ولائی زنجانی
ارسال دیدگاه