هردختری هنگام غم یادی زمادر می کند
مادر نباشد وقت غم یادش مکرر می کند
بنگر دراین شب تاسحر زینب چه گوید دیده تر
آه وفغان با سوز جان از زخم حیدر میکند
ای وای من ای وای من زخمی شده بابای من
مادر ببین تنها شدم گویا که بی بابا شدم
شد فرق او تاغرق خون من همدم غمها شدم
از غصه ء بابای خود دلخسته در دنیا شدم
هر دل که باشد مثل گل این غصه پرپر می کند
ای وای من ای وای من زخمی شده بابای من
باپای خود بابای من گرچه به خانه آمده
تاخانه بابا گوییا بر روی شانه آمده
بابای من دلخسته ازجور زمانه آمده
چشم مرا اندوه او از خون دل تر می کند
ای وای من ای وای من زخمی شده بابای من
از دیدن زخم پدر مادر ز پا بنشسته ام
بنگر مرا مادر دگر از جور دنیا خسته ام
چون مرغکی تنها دراینجا بال وپر بشکسته ام
بنگر چسان شق القمریک فرد کافر می کند
ای وای من ای وای من زخمی شده بابای من
گویم به بابایم کنون بابا نرو با من بمان
این قلب زخمی را مکن بر تیر اندوهت نشان
زینب ندارد طاقت هجران تو ای مهربان
کی رفتنت را از جهان غمدیده باور می کند
ای وای من ای وای من زخمی شده بابای من
ای مهربان بابای من با زینبت حرفی بزن
ای هستی و دنیای من با زینبت حرفی بزن
بابای بی همتای من با زینبت حرفی بزن
یک روز را هم دخترت بی تو چه سان سر می کند
ای وای من ای وای من زخمی شده بابای من
زینب بمیرد در سرت اما نبیند جای زخم
اشکت چرا جاری شده همراه خون در پای زخم
از دیدن خون در سرت دل می شود دریای زخم
قلب مرا آه ای پدر این غم مکدّر میکند
چشمان خود را باز کن بابایم از دنیا نرو
این دخترت را هم ببر گرمیروی تنها نرو
من زینبم بی مادرم از پیش من بابا مرو
کی تاب بر هجران تو این قلب مضطر می کند
ای وای من ای وای من زخمی شده بابای من
بس کن ولایی شرح غم خون شد دل اهل قلم
زینب پس از این ماجرا بیند بسی ظلم و ستم
یکبار دیگر کوفه را می بیند آن مانوس غم
تا بر سر خونین نظر غمدیده خواهر می کند
آن فرق خونین بیند او قرآن تلاوت می کند
یا بن الحسن آندم چه سان تاب مصیبت می کند
روی کجاوه خون سر جاری به تربت می کند
زینب در آن جا ناله از داغ برادر می کند
ای وای من ای وای من زخمی شده بابای من
- دوشنبه
- 31
- خرداد
- 1400
- ساعت
- 18:7
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سید ناصر ولائی زنجانی
ارسال دیدگاه