زکوی لاله ها همواره یاد یار می آید
زبرگ برگ گل شکوه زجور خار می آید
مگو بربلبل شوریده غیر از گل سخن دیگر
بگو آید بهار و همرهش دلدار می آید
جهان گر گل شود یکسر نیاید مثل اودیگر
اگرچه درچمن گل پشت گل بسیار می آید
خدایا بشکند دستی که حرم باغ را بشکست
که هربلبل به ناله درچمن زان کار می آید
از آن گنجی که شدپنهان میان خاک دانستم
شمیم گل چرا از کوچة گلزار می آید
مکن هرگز درشتی باگل زیبا و نازک دل
که برگل سخت تر ازگل سخن دشوا ر می آید
مزارگل نهان شدگرچه روزی چند در گلشن
عیان گردد یقین روزی که آن غمخوار می آید
ولائی باغ شعرت را به گریه آبیاری کن
که عطر غنچهء طاها ازاین اشعار می آید
- چهارشنبه
- 2
- تیر
- 1400
- ساعت
- 11:20
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
سید ناصر ولائی زنجانی
ارسال دیدگاه