آن جلوه ظلمت شکن آرام جانها بود وبس
بی فیض روی پاک او از دل تمنا رفته است
در انتظارش گوئیا بودست ختم المرسلین
زآنرو بعرش کبریا نفس مسیحا رفته است
شمع وگل وپروانه راگو عاشقی شوریده سر
نوشیده صهبای ازل باشور وغوعا رفته است
کرد او سفرهمراه خود برده زامت صبروتاب
یارب مگر از طور دل نور تجلا رفته است
روح خدای لامکان پیوسته بر معبود خود
عنقای عرفان و ادب برشاخ طوبا رفته است
زیبا سروده پیرعشق(نادر)نگر درآن غزل
خال لب وبیمارچشم الحق که زیبارفته است
- شنبه
- 12
- تیر
- 1400
- ساعت
- 17:2
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج نادر بابایی
ارسال دیدگاه