زین جهان ای مُدَّعی دانا و جاهل میرود
خوب و بد شاه و گدا یاحق وباطل میرود
آنکه در هر ناکجا آباد میگردد کسی
بیکس از اینجا بدانجا گشته راحل میرود
گر پی آب حیاتی چون سِکندر این بدان
آری آن نام آور آشور و بابِل میرود
گرچو لقمان علم وحکمت را شوی صاحبنظر
عاقبت زیر لَحد هر مرد فاضل میرود
در یَم این زندگانی ما به طوفانیم اسیر
هر که یابد زورقی را او بساحل میرود
ای خوش آن چابک سوار ملک معنا،مرحبا
بار دنیا را به دنیا داده ، عاقل میرود
هرکه براین دَهرفانی دل فروشد،عاقبت
گوهر حیثیتش را کرده زائل میرود
آدمی با این همه آیات حَیّ لایَزال
روی فرش اعتقادش باز با گِل میرود
(نادر) از مور فتاده اَخذ بنما معرفت
بر ملاقات سلیمان گشته قابل میرود
- دوشنبه
- 14
- تیر
- 1400
- ساعت
- 12:20
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج نادر بابایی
ارسال دیدگاه