چارمین روز ماه فرخنده
باز روزیست نیک و ارزنده
روز مولود ساقۀ یاس است
فخر اُم ّ البنین عبّاس است
پسر مرتضی ابوالفضل است
با گذشت است و صاحب بذل است
چونکه مولود این خجسته روان
گشت ظاهر به حجّت سبحان
آمد از بهر دیدن رویش
بوسه بر صورتش زد و مویش
شاد شد لب به گوش هوش نهاد
گفت بر مقدمش مبارکباد
نظری عاشقانه کرد ورا
دید لایق به روز عاشورا
بر احد حمد بیکران می گفت
ولی از گنج دیده دُر می سُفت
بوسه بر دست و بازوانش زد
گفت احسن، سپس دعایش کرد
طفل چون دُرّ ناب می غلتید
به علی گاه گاه می خندید
« من چه گویم از این کمان ابرو
می کشد عشق او مرا هر سو »
زد صدا پس حسین را مولا
گفت ای نور دیدۀ بابا
یاد دار این قمر در آینده
مهر را هست ماه تابنده
در بغل گیر این برادر توست
سپر پیکر مطهّر توست
ملجاء محکم و پناه تن است
روزی امّید دختران من است
می کند جان فدای تو پسرم
می شود حامی حریم حرم
این قوی بازوان که می بینی
گوید اِنّی اُحامی اَن دینی
افتد از تن جدا هزار افسوس
می شود از حیات خود مأیوس
تیر بر چشم او زند اعدا
می فتد از بدن جدا اعضا
اسداللّه روز عاشورا است
تشنه سردار فاتح دریاست
وارد آب می شود اما
نزند آب بر لبان سقّا
« آفرین بر چنین خصال نکو
آفرین بر عزیز حیدر خو »
مژده ای باز بر محبّان است
شاد از این مژده اهل ایمان است
پنجمین روز در مهِ شعبان
گُل و بلبل همه غزلخوان است
پسری داده چون خدای حسین
بر حسین به ز برگ ریحان است
خلف صالح امام حسین
حجّت چارم محبّان است
فخر ایرانیان بود بسیار
مادرش چونکه اهل ایران است
پس حسین می شود به ما داماد
عشق ما زان سبب فراوان است
چونکه این از خصال فطری ماست
مهر داماد منّت جان است
یا حسین جان این عزیز دلت
دست ما گیر سخت دوران است
تو ولیّ و عزیز داداری
عفو و احسان ز خوی خوبان است
باز بنموده دست آز « صفا »
بده هر آنچه توی انبان است
« ملتمس بیش رو کنم هر سو
من که باشم به جز مکالمه گو »
- یکشنبه
- 3
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 17:13
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج ناصر تبسمی اردبیلی
ارسال دیدگاه