ای کاش که این دیده خطا کار نمی شد
ای کاش زبان تلخ و دل آزار نمی شد
ای کاش خلایق همه بی ریب و ریا بود
در جامعه کس بد دل و بد کار نمی شد
ای کاش که یکرنگ زبان و دل ما بود
مرآت دل آلودۀ زنگار نمی شد
ای کاش همه بارقۀ مهر و وفا بود
سینه قدح کینۀ بسیار نمی شد
خوش بود اگر بلبل و گل بود و گلستان
در بستر سوسن گذر خار نمی شد
جداً اگر اینگونه بُد این عالم هستی
غایب ز میان من و تو یار نمی شد
شمع و گل و پروانه و بلبل همه خوش بود
کس منتظر دیدن دلدار نمی شد
در هجر پریچهره نگار ملکوتی
چشمی نگران دیدۀ خونبار نمی شد
در اوج مسرّت همه مستغرق نعمت
بودیم اگر فرد گنهکار نمی شد
مهدی به سریر عظمت یاور ما بود
جور و ستم اجحاف به احرار نمی شد
گرگی به هر آهو بره بیهوده نمی تاخت
کس رنگ ز هر قلدر جبّار نمی باخت
آی منتظران قدم مهدی موعود
آی بست نشینان حریم درِ معبود
گر منتظر واقعی صاحب عصری
پس در تو چرا نیست ز خُلق خوش محمود
آن حجّت قائم عمل نیک پذیرد
عذرت همه بیجاست سخن ها همه مردود
اینقدر مزن طاق مسرّت به مساجد
این نُقل و چراغانی پشیزی ندهد سود
رو تزکیۀ نفس نما نیک روش باش
خواهی اگر حضرت شود از یاد تو خشنود
این نور و چراغانی و تزیین خیابان
بخشیده به دل های پریشان که بهبود
دم می زنیم از کشور اسلامی و افسوس
حیثیّت ما لیک شد از مفسده نابود
یا رب مددی نعمت توفیق ببخشا
ای آنکه سبب ساز تویی بر همه موجود
بخشی تو اگر فیض عبادت به خلایق
راضی شوی هم خود ز من هم مهدی موعود
هستند بسی طالب دیدار ولیّت
جان بر کف اخلاص نهاده شب مولود
ای یوسف زهرا به «صفا» باز نظر کن
یک روز به بالین من خسته گذر کن
- یکشنبه
- 3
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 17:30
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج ناصر تبسمی اردبیلی
ارسال دیدگاه