بریز اشک غم ای دیده در عزای علی
ببار خون جگر تا شوم فدای علی
طلوع صبح شب نوزدهمّ رمضان
فسرد غنچه ی تکبیر زیر نای علی
در انتظار فرج زین سبب بود کوفه
خجل بود ز یتیمان بینوای علی
علی که غرقه به خون اوفتاده در محراب
گریست فاطمه در جنّت از برای علی
حسین ناله ی جانسوز از جگر می زد
دو دست سوی خدا برده بر شفای علی
حسن گرفته پدر در بغل علی می گفت
بریده بود ولی رشته ی صدای علی
به چهره خون علی از شکاف سر می ریخت
به شیعه بود ولی در زبان دعای علی
بنازم ای به وفا و به شدّت مهرش
سزاست دوست شود غرق در رثای علی
علی که جان به لبش یاد دوستداران است
ببین تو عاطفه و رحمت و صفای علی
حسین و زینب و کلثوم می کند ناله
حسن بساط عزا چیده در سرای علی
صدا کنید یتیمان کوفه را گویند
که بلکه اشک یتیمان بود دوای علی
ولی قضا ز خفا داد می زد ای طفلان
دگر تمام شده عمر پر بهای علی
وداع کنید دگر روی ماه بابا را
بود رضا به رضای قضا رضای علی
عنایتی به "صفا" گر کند در این شب قدر
خدیو ملک بقا می شود گدای علی
- دوشنبه
- 4
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 11:26
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج ناصر تبسمی اردبیلی
ارسال دیدگاه