شفق خونرنگ شد ماه غم آمد
چکیده بر رخ گل شبنم آمد
سیه پوشیده عرش و فرشیان چون
محرّم گشت بزم ماتم آمد
بساط عیش بر چیدند یاران
غم سبط رسول خاتم آمد
عزاداران سالار شهیدان
ز جنّت نوح و شیث و آدم آمد
همه ارواح پاک انبیای
خداوند بزرگ عالم آمد
محمّد مصطفی همراه زهرا
علی با اولیا شد همدم آمد
همه با ناله های وا حسینا
به کف جبریل خود با پرچم آمد
یکی دلخون و غرق اشک ماتم
یکی خونبار با چشم نم آمد
یکی وا زینب غمدیده می گفت
یکی گریان به یاد علقم آمد
یکی با یاد اصغر ناله می زد
یکی از غصّه با پشتی خم آمد
چگونه شیعیان آرام گیرند
در آن موقف که بوی محرم آمد
بزن بر سینه و سر ای حسینی
غنیمت دان فرصت هر دم آمد
بشو همناله با زهرای اطهر
چو نامی از حسین اعلم آمد
بگو جانم فدای تو حسین جان
جمالش بلکه در جام جم آمد
"صفا" کوشید در شعر ائمّه
به هر در زد ولی شکّر کم آمد
- دوشنبه
- 4
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 16:21
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج ناصر تبسمی اردبیلی
ارسال دیدگاه