باغ رضوان است هر جا عطر و بوی زینب است
منبع فیض است هر جا گفتگوی زینب است
طالبان عشق ثاراللّه را آگه کنید
این می وصلت فقط اندر سبوی زینب است
زینت نام علی نایب مناب فاطمه
رونق بزم حسین نام نکوی زینب است
آب کوثر را که در قرآن بود توصیف او
شرمگین از قطره ی آب وضوی زینب است
هر زنی در ستر ناموسش بود زهرا پسند
بی گمان او پاسدار خُلق و خوی زینب است
ای خوش آن بانو که دارد راه و رسم بندگی
در مسیر دین همیشه راه پوی زینب است
هر که می گوید که زینب سرگشاده شد اسیر
افترا گوید که این رسم عدوی زینب است
ماه در لیل دُجی خورشید در روز عیان
منتظر در حسرت دیدار روی زینب است
فارغ التحصیل دانشگاه ایمان و عمل
عصمت و شرم و ادب در آرزوی زینب است
ای زنان بد حجاب غافل از روز معاد
مشمئز از فعلتان هر تار موی زینب است
شرم از مهدی کن ای غافل حیا از فاطمه
لعن بر بی عفّتان داد گلوی زینب است
مهدی صاحب زمان ناظر به رفتار شماست
گر چه دائم اشکریزان رو به کوی زینب است
می رود در شام و کوفه گاه سوی کربلا
در میان خیمه ها در جستجوی زینب است
ای که داری ادّعای زینبی پاکیزه زی
آبروی ما همه از آبروی زینب است
گر چه من هم عارف عامل به گفتارم نیم
لیک اشعارم پر از سرّ مگوی زینب است
من اگر بی آبرویم پیش ذات کردگار
عزم و احساسم ولی دائم به سوی زینب است
ریزه خوار خوان لطفش کرده این شرمنده را
چون «صفا» عمری ثنا و مدح گوی زینب است
- سه شنبه
- 5
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 11:29
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حاج ناصر تبسمی اردبیلی
ارسال دیدگاه