از زهر کینه امشب رنگ از رخم پریده در این دیار غربت جانم به لب رسیده
شد موسم جدایی – جواد من کجایی
همچون گزیده ماری ، دائم به خود بپیچم سر تا به پا شدم آب ، دیگر نمانده هیچم
شد موسم جدایی – جواد من کجایی
دشمن به دل بسی خون ساعتی به ساعتم کرد شکر خدا که این زهر ، از عضه راحتم کرد
شد موسم جدایی – جواد من کجایی
از دست میزبانم زهر ستم چشیدم با یک جهان غم و درد عبا به سر کشیدم
شد موسم جدایی – جواد من کجایی
می گفت از دلِ سوز کجایی ای جوادم آتش گرفته قلبم ، بابا برس به دادم
شد موسم جدایی – جواد من کجایی
شاعر : یونسیان
- یکشنبه
- 10
- دی
- 1391
- ساعت
- 17:9
- نوشته شده توسط
- feiz
ارسال دیدگاه