مرغ دلم هوائی جز نینوا ندارد
حال و هوای کویی ،جز کربلا ندارد
رسوای این سرایم وو بر درگهت گدایم
غیر از نگاه ارباب، دل آشنا ندارد
گر طالب دوائی گر در پی شفائی
جز خاک کربلایش ، خاکی شفا ندارد
خالق از او عیان است ،شمشیر در میان است
بی نینوا خدا هم ، دیگر سرا ندارد
با مدعی بگوئید یار مرا بجوئید
زیرا حسین زهرا ، همواره تا ندارد
سلطان دل حسین است او نور نیرین است
او صاحب بهشت است چون و چرا ندارد
مشگل گشا حسین است، خون خدا حسین است
(خدایی) بدون عشقش قدر و بها ندارد
- دوشنبه
- 11
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 17:40
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین خدایی زنجانی
ارسال دیدگاه