• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت امام حسن (ع) ( همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى )

1355

همرنگ پائيزى ولى فصل بهارى
سبزينه پوش خطه زرين تبارى
جود و كرم بيرون منزل صف گرفتند
در كيسه آيا نان و خرمايى ندارى؟
جبريل پر وا كرده و با گردنى كج
شايد ميان كاسه‏اش چيزى گذارى
وقت عبور از كوچه‏ هاى سنگى شهر
آقا چرا بر دست خود آئينه دارى؟
در گرمدشت طعنه ‏ها دل را نياور
من كه نمى‏بينم در اينجا سايه سارى
از خاطرات سرد و يخبندان ديروز
امروز مانده جسم داغ و تب مدارى
بر زخمهايى كه درون سينه توست
هر شب سحر با اشك مرهم میگذارى
يك كربلا روضه به روى شانه خود
توى گلو هم خيمه‏اى از بغض دارى
تشتى كه پاى منبر تو سينه زن بود
حالا چه راه انداخته داد و هوارى
دستم دخيل آن ضريح خاكى تو
شايد خبر از گمشده مرقد بيارى
وقت زيارت شد چرا باران گرفته
خيس است چشم آسمان انگار، آرى
من نذر كردم بعد از آنى كه بميرم
مخفى شود قبرم به رسم يادگارى
روح الله عیوضی

 

 

  • دوشنبه
  • 11
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 10:8
  • نوشته شده توسط
  • عفاف

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران