مثل زهرای قدکمان شده ای
در جوانی خمید قامت تو
به طواف دلِ تو آمده زهر
تا زند مهر بر شهادت تو
دست و پا میزنی غریبانه
تشنه هستی و آب می نوشند
دور تو هلهله کنان ای وای
بی حیایی شراب می نوشند
صورتت روی دامن خاک است
مثل ماهی که میشود پنهان
زیر لب روضه خواندی و گفتی
السلام علیک یا عطشان
جای شکر است خاتم دستت
نشده زینت یهودی ها
خیمه ات را نزد کسی آتش
بدنت هم نشد لگد با پا
جای شکر است سر به تن داری
بر تن پاک خود کفن داری
خیزران از لبت نبوسیده
جای سالم تو در دهن داری
جان عالم فدای شاهی که
از سر زین چو سرنگون گردید
پیش چشمان مادرش زهرا
خنجری از گلوی او بوسید...
- پنج شنبه
- 14
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 12:17
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه