با اشک نم نم زائر زهرا شدی تو
با قامت خم زائر زهرا شدی تو
زهر جفا آتش به جانت زد بمیرم
با آه هر دم زائر زهرا شدی تو
خونابه می ریزد به بیرون از دهانت
در خون و ماتم زائر زهرا شدی تو
عمامه ات از روی سر افتاد بر خاک
در سِیلی از غم زائر زهرا شدی تو
پا می کشی روی زمین از درد جانسوز
با درد اعظم زائر زهرا شدی تو
روی زمین افتاده ای جان می سپاری
عطشان تو جان در دست جانان می سپاری....
- پنج شنبه
- 14
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 12:21
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محمد حبیب زاده
ارسال دیدگاه