ای رسول اللهِ دشتِ کربلا..آرام تر
می روی باشد برو ای دلربا آرام تر
دوست دارم تا تماشایت کنم از راهِ دور
ای علی اکبرم..ای مه لقا..آرام تر
عمّه هایت را ببین در احتضار افتاده اند
دلخوشیّ ِ عمّه هایت..باحیا ..آرام تر
عمرِ خود را صرف کردم تا رشادت یافتی
قد وبالایت را بنازم با وفا آرام تر..
از پدر چیزی نمانده..عنقریباً جان دهم
ای همه هستِ حسین آخر چرا؟آرام تر
ذرّه ذرّه آب می گردم ..تمامِ حاصلم
می دهم سوگند ای مردِ خدا آرام تر
می روم با دیدنت تا شهرِ پیغمبر..علی
ای رسول الله دشت کربلا..آرام تر
- پنج شنبه
- 14
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 14:8
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
محسن راحت حق
ارسال دیدگاه