اهل کوفه پایبنده عهد و پیمان نیستند
میشود راحت بگویم اصلا انسان نیستند
ظاهرا خواهان و اما باطنن دشمن شدند
این جماعت کفر گویند,حق خوهان نیستند
منه گمان کردم همه مشتاق دیدار تواند
هیچ کدام باالله حسین مشتاق مهمان نیستند
تیغ کشیده بی وفایان بر سفیرت یاحسین
اکبر و عباس وقاسم حیف الان نیستند
روبهان از غرش شیرت به ترس افتاده اند
میزنند از پشت خنجر مرد میدان نیستند
سیفِ دستت گوئیا محشر به پا کرده حسین
قصد حمله بزدلان بر سمت طوفان نیستند
بر دلم افتاد که مسلم باش تسلیمِ جفا
تا نگویند آل احمد اهل ایمان نیستند
دست بسته امدم بر مجلس ابن زیاد
تا بفهمانم مسلمان اینک آنان نیستند
گفتند اکنون چه خواهی آخر دم یا عقیل
نفس من گفتا که لبهایت که عطشان نیستند؟
جرعه ای ابی طلب کردم ولی قسمت نشد
خون به اب افتاد که لبها یعنی سوزان نیستند
از بلندای امارت نانجیب دادش تکان
با خودم گفتم که حیف انصار و یاران نیستند
بی پر افتادم چو طرلان روی صورت بر زمین
لذته این را ندانند چونکه طرلان نیستند
ای (خدایی) بر دوا جویان بگو کی گفته است؟
اهل بیت مصطفی در کار احسان نیستند
- شنبه
- 16
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 23:56
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسین خدایی زنجانی
ارسال دیدگاه