از غمی جانکاه سرشاری عروس مادرم
پا به پای من عزاداری عروس مادرم
داغ دیدی و کنارم مینشینی و مرا
میدهی هر روز دلداری عروس مادرم
روضه خوانی کن برایم جان زینب(س)، با همان-
-لحنِ لالاییِ تکراری عروس مادرم
صبح نزدیک است و...تو با حالِ آشفته هنوز
خیره بر قنداقه بیداری عروس مادرم
بر دلت یک زخم کاری از کمانِ حرمله(لع)
یادگاری داری انگاری عروس مادرم
گوش تا گوشِ علیِ اصغرت(ع) را خون گرفت
گریه کن آرام، حق داری! عروس مادرم
هر کجا شش ماهه می بینی در آغوش زنی
اشک هایت میشود جاری عروس مادرم
میدهی آغوشِ خالی را تکان بی اختیار
دست از غم برنمیداری عروس مادرم
تشنه ای بعد ازحسین(ع) و گاه با اصرارِ من
میخوری از آب مقداری عروس مادرم
جمع کن این بوریای کهنه را از آفتاب
سوختی در این وفاداری عروس مادرم!
- یکشنبه
- 24
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 14:24
- نوشته شده توسط
- مرضیه عاطفی
- شاعر:
-
مرضیه عاطفی
ارسال دیدگاه