ای بلبل شوریده ببین شور چمن را
مأوا مکن از جور خزان دشت و دمن را
بین روی گل گلشن سلطان زمن را
هرجا که روی رو ولی برگرد به گلزار
یار آمده باز آی مرو محفل اغیار
عزیز دل طاها
گل سینه زهرا
خوش آمد حسن تو
علی یا علی مولا
از لطف و عنایات خداوند توانا
خلاق هنرمند قدیم عالم و دانا
شد وا ز گلستان ولایت گل رعنا
در سینهٔ زهرا بنگر غنچهٔ تر را
نقاش ازل کرده نمودار هنر را
یوسف که به مصر آمده با صورت زیبا
مبهوت شد از دیدن او فکر زلیخا
ای هاتف غیبی تو بگو یوسف زهرا
آمد به جهان نور دو چشمان پیمبر
نور دل زهرا و جگر گوشهٔ حیدر
خورشید جهانتاب نبالد به جمالش
کز نور جمال حسن آورده کمالش
موسای کلیم از رخ خورشید مثالش
مدهوش فتادش به دل طور تجلا
ارنی به خدا گفت ولیک آمد از آن لا
احسن به حَسن حُسن جمالش مَثل ماه
سر قافلهٔ عشق به هر قافله همراه
مصباح هدی باشد و بر مُلک ولا شاه
شاگرد سزاوار علی شیر دلاور
استاد سخن، ناطق قرآن، شه محشر
چون دیده گشود این شه انس و ملک و جان
آئينهٔ توحید نما مظهر ایمان
حاصل شد از این نور، جهان روشن عزیزان
سرتاسر دنیا که از آن نور غنی شد
آیا به چه منظور زنش کفر و دنی شد؟
ای کشتی طوفان زده وی نوح دل افکار
دریای محن کرده تلاطم تو گرفتار
فریاد بزن تا برسد حیدر کرار
خنثی کند آن موج بلا خوف و خطر را
تا گیرد "امینی" ز علی خیر و ثمر را
- یکشنبه
- 24
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 16:44
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
ارسال دیدگاه