زمزمه ونوحه شب تاسوعا
بلند شد برادر، حرم بیقراره
بلند شو حسینت، پناهی نداره
حرم بی تو عباس چقدر خالیه
بلند شو که زینب، تو بد حالیه
برادر برادر، علمدار من2
__________________________
بیفتاده اینجا، دو دستت ابوالفصل
سه شعبه زدن، چشم مستت ابوالفضل
غم عالم اومد به قلبم نشست
بلند شو برادر که پشتم شکست
برادر برادر....
_________________________
سکینه میگه من، دیگه آب نمی خوام
دیگه تشنه نیستم، عمو جونو میخوام
دل آرام خیمه، عمو جان بیا
خزون شد حرمها، بهاران بیا
برادر برادر...
_________________________
برادر ببین که دیگه یار ندارم
تو رفتی ومنهم، علمدار ندارم
زبعد تو دشمن، چقدر بی حیاست
به فکر هجومی، به این خیمه هاست
برادر برادر...
شعر:اسماعیل تقوایی
- سه شنبه
- 26
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 1:51
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه