سوی میدانِ بلا ، شَه پسری آمده است
اَشهد اَنّ علیّا قَدَری ، آمده است
شده نامش چو علی کوریِ چشمان عدو
یا علی بهر پسر چون سپری آمده است
بس که از جِلوه شبیه است به رخسار رسول
شده شایع که رسول دگری آمده است
بین آن لشکر تاریک دلِ بی همه چیز
صحنه روشن شده ، قرص قمری آمده است
پیش چشمانِ پدر راه برو ، اکبر من
مادرت سوی تو با چشم تری آمده است
داغ عبّاس اگرچه کمرم را بشکست
رفته گیر از همه اعضا ، خبری آمده است
اِرباً اِربا شده اعضای تنت از دمِ تیغ
روی نِی بهر سفر ، همسفری آمده است
خامس آل عبا را برسانید عبا
نه تنی مانده نه پا و نه سری آمده است
این خبر را برسانید به لیلای حزین
با عبا سوی حرم یک پدری آمده است
- شنبه
- 30
- مرداد
- 1400
- ساعت
- 22:26
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حسن نبی جندقی
ارسال دیدگاه