فغان زِ داغِ بی شمارِ زهرا
دلِ شکستة غمینِ تنها
رسیده جان به لب ز جور اعدا
******
شکسته قلب زهرا به زیر کوه غم ها
زِ دست ظلم اَعدا رسیده جان به لب ها
******
به سینه سوزد از جفای ایام
به لب نشانده بانگ غصّه مادام
همآره روی سینه دارد آلام
ز دستِ حاکمانِ پست و بدنام
گهی نشسته در عزای خاتم
بپا نموده بزم حُزن و ماتم
بگرید از فراق او دمادم
سروده نالة پدر فداتم
فغان زِ داغِ بی شمارِ زهرا
******
گهی کنار مرتضی نشسته
وزیده باد غصّه دسته دسته
شده انیس آن یل خجسته
بلورِ دل به سنگ غم شکسته
گهی بنالد او زِ آلِ عباس
گهی امیه و یزیدخنّاس
بریزد اشک غم به شورو احساس
زِ داغِ مجتبا و زهر الماس
فغان زِ داغِ بی شمارِ زهرا
******
گهی شکسته از غم حسین است
به کربلا نشسته غرق شین است
به سینه و به روی سر یدین است
غمین زِ حال و روز زینبین است
گهی به حسرت رضاست ودلخون
شده به زیر کوه غصّه مدفون
بنالد از جفای پور هارون
امان زِ مکر و حیله های مأمون
فغان زِ داغِ بی شمارِ زهرا
******
- سه شنبه
- 12
- دی
- 1391
- ساعت
- 10:8
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه