اگر دردم یکی بودی
(اگر دردم یكی بودی، چه بودی؟)
(اگر غم اندكی بودی چه بودی؟)
زمانه شعر غم بهرم سرودی
فراق یاوران جانم ربودی
******
پیاپی غصّه میآید سراغم
گرفتار فراوان درد و داغم
نشسته در تمام این سرا غم
بسوزد آتش خصمانه باغم
فراوان غصّه دارم ز داغ گل عذارم
غمین و بیقرارم برای لالهزارم
فلك دائم مرا اندر ستیز است
سبوی غم به جانم شعله ریز است
كران تا بیكرانم ناله خیز است
دلم بر بوی ماتم ،شامه تیز است
فراق یاوران جانم ربودی
(اگر دردم یكی بودی، چه بودی؟)
******
نشان داغ باباست بر دل من
نوای آه و حسرت حاصل من
فراق روی او شد قاتل من
بقیع با غصّههایش منزل من
فراوان غصّه دارم ز داغ گل عذارم
غمین و بیقرارم برای لالهزارم
گهی عزلت گزیده جسم و جانم
كنار مرتضی اندر فغانم
دلآزرده ز دوران است روانم
شكسته پر به دست غاصبانم
برد دشمن از این ماتم چه سودی؟
(اگر دردم یكی بودی، چه بودی؟)
******
خزان گردیده رخسار بهارم
به هجران حسن خونابه بارم
دمادم سیل خون دردیده دارم
نهال آه به دشت سینه كارم
فراوان غصّه دارم ز داغ گل عذارم
غمین و بیقرارم برای لالهزارم
سیهپوشم به هجر نازنینم
عزادار حسین بی معینم
غمین از حال و روز عابدینم
شكسته همره زینب ، جبینم
زمانه شعر غم بهرم سرودی
(اگر دردم یكی بودی، چه بودی؟)
******
ملول از داغ جانكاه رضایم
قرین محنت و درد و بلایم
خراسان است گواه غصّههایم
به اندوهی كه در دل مبتلایم
فراوان غصّه دارم ز داغ گل عذارم
غمین و بیقرارم برای لالهزارم
امان از غصّة بی حدّ زهرا
دلِ بشكستة غمگین تنها
سزا باشد از این طوفان غم زا
گذاری سروری رو سوی صحرا
(اگر غم اندكی بودی چه بودی؟)
(اگر دردم یكی بودی، چه بودی؟)
******
- سه شنبه
- 12
- دی
- 1391
- ساعت
- 10:50
- نوشته شده توسط
- عفاف
- شاعر:
-
محمدرضا سروری
ارسال دیدگاه