زمزمه، نوحه وشور حضرت رقیه
بعد بابا غمین ودربدرم
چه چیزایی که اومده بسرم
بوده سیلی نوازشم زعدو
دل من تنگه واسه ی پدرم
بابا، بابا، بابا، بابا حسین4
_____________________
ببین عمه چشای پر آبم
اومده بود بابا توی خوابم
اونقدر گریه میکنم که بیاد
تا ببینه براش چه بیتابم
بابا، بابا....
____________________
من فدای سر پر از خونت
لیلی من، رقیه مجنونت
میزنم ای پدر با انگشتام
شونه بر موهای پریشونت
بابا، بابا....
___________________
کجا بودی از شتر افتادم
نبودی تا رسی به فریادم
دست اون نانجیب چه سنگین بود
نمیره هیچ زمونی از یادم
بابا، بابا...
_____________:::::
تو خرابه، خرابه حال دلم
میشه هجرون تو بابا قاتلم
حالا که اومدی منو توببر
دیگه بابا به مردنم مایلم
بابا، بابا...
شعر:اسماعیل تقوایی
- جمعه
- 5
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 18:23
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه