• جمعه 2 آذر 03


اگر بیمار شد كس گل برایش مى برند و من ...

4387
3

من آن شمعم كه آتش بس كه آبم كرد، خاموشم
همه كردند غیر از چند پروانه ، فراموشم
اگر بیمار شد كس گل برایش مى برند و من
به جاى دسته گل باشد سر بابا در آغوشم
پس از قتل تو اى لب تشنه آب آزاد شد بر ما
شرار آتش است این آب بر كامم ، نمى نوشم
تو را بر بوریا پوشند و جسم من كفن گردد
به جان مادرت هرگز كفن بر تن نمى پوشم
دوباره از سقیفه دست آن ظالم برون آمد
به ضرب تازیانه ، قاتلت مى كرد خاموشم
دوباره از سقیفه دست آن ظالم برون آمد
كه مثل مادرم زهرا ز سیلى پاره شد گوشم
فراق یار و سنگ اهل شام ، و خنده دشمن
من آخر كودكم ، این كوه سنگین است بر دوشم
نگاه نافذت با هستى ام امشب كند بازى
گه از تن مى ستاند جان ، گه از سر مى برد هوشم
بود دور از كرامت گر نگیرم دست ((میثم )) را
غلام خویش را، گر چه گنهكار است ، نفروشم

شاغر: حاج غلامرضا سازگار

  • دوشنبه
  • 1
  • آذر
  • 1389
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران