• پنج شنبه 20 اردیبهشت 03


حضرت اباالفضل(ع) -(ای كه خاك قدمت سرمۀ چشم تر من)

387

ای كه خاك قدمت سرمۀچشم تر من
كن قدم رنجه بیا پای بنه بر سر من

خانه زاد توأم ای سرور اقلیم وجود
افتخار است بگویی تو اگر نوكر من

مرتضی از نجف آمد، تو هم از خیمه بیا
كن خلاص از غم حسرت دل غم پرورِ من

حسرتم بود نبود ام بنینم به كنار
مادرت فاطمه آمد عوض مادر من

رو به سوی تو و چشمم نگرانِ ره تو
دم مرگ است، بیا و بنشین در بر من

دستم افتاد و نگون گشت علم غرقه به خون
واژگون گشت ز مركب چو علم پیكر من

ای پناه همه مظلوم ز پا افتاده
وقت آن است كه دستی بكشی بر سر من

دستگیر همه وامانده، بیا دستم گیر
از ره لطف، فشان آب بر این آذر من

نگران توأم ای شاه كه جان بسپارم
خنجر قاتل دون آمده بر حنجر من

شاهبازت به كف كركس دون افتاده
دست تقدیر بر افكنده ز تن شهپر من

می نمودم به سوی خرگه سلطان پرواز
كوفیان گر ز ره كینه بكند پر من

بجز از دیدن وجه الله باقی رویت
آرزوی دگری نی به دل مضطر من

نام تو در لب و، بر خاك همی مالم رخ
می نویسد به زمین نام تو چشم تر من

دادن دست به عشقت چه لیاقت دارد
ای به قربان تو بشكسته سر ای سرور من

من (حسینی) نسبم، چشم به دست كرمت
خالی از قول اباطیل رود دفتر من

همه عمرم، به تو من گفته ام آقا، مولا
از ره لطف بگو نوكر من ، چاكر من

  • یکشنبه
  • 7
  • شهریور
  • 1400
  • ساعت
  • 12:25
  • نوشته شده توسط
  • یوسف اکبری

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران