ماه صفر دوباره بزم عزا به پا شد
فاطمه در سه نوبت صاحب این عزا شد
******
حضرت فاطمه در ماه صفر شکسته
گه به عزای بابا گهی پسر نشسته
شال عزا سه نوبت بر سر و سینه بسته
داغِدار ؛ سوگِوار ؛ حضرت زهرا شده
بی قرار ؛ اشکِبار ؛ غرقه ی غم ها شده
ماه شب مدینه خسرو بی قرینه
رفت و نشانده زهرا داغ پدر به سینه
به خدا ، به عزا ، بِنِشسته در سه نوبت
به پدر ، به حسن ، به رضا شهید غربت
فاطمه در سه نوبت صاحب این عزا شد
ماه صفر دوباره بزم عزا به پا شد
******
دیده ببست و پَر زد سوی جنان پیمبر
آه که از این جدایی فاطمه ی مطهر
خون شده قلب پاکش چون دلِ زارِحیدر
داغِدار ؛ سوگِوار ؛ حضرت زهرا شده
بی قرار ؛ اشکِبار ؛ غرقه ی غم ها شده
ماه شب مدینه خسرو بی قرینه
رفت و نشانده زهرا داغ پدر به سینه
به خدا ، به عزا ، بِنِشسته در سه نوبت
به پدر ، به حسن ، به رضا شهید غربت
آیه ی مهربانی از این جهان جدا شد
ماه صفر دوباره بزم عزا به پا شد
******
زهر جفا نموده پاره جگر حسن را
کرده دوباره خونین این دلِ پُر مُحَن را
رنگ عزا فکنده چهره ی یاسمن را
داغِدار ؛ سوگِوار ؛ حضرت زهرا شده
بی قرار ؛ اشکِبار ؛ غرقه ی غم ها شده
ماه شب مدینه خسرو بی قرینه
رفت و نشانده زهرا داغ پسر به سینه
به خدا ، به عزا ، بِنِشسته در سه نوبت
به پدر ، به حسن ، به رضا شهید غربت
همسر بی محبت قاتل مجتبا شد
ماه صفر دوباره بزم عزا به پا شد
******
به وادی خراسان رضای آل طاها
قتیل سمّ کین شد غریب و زار و تنها
به نایِ سروری بین فغان و آه و آوا
داغِدار ؛ سوگِوار ؛ حضرت زهرا شده
بی قرار ؛ اشکِبار ؛ غرقه ی غم ها شده
ماه شب مدینه خسرو بی قرینه
رفت و نشانده زهرا داغ پسر به سینه
به خدا ، به عزا ، بِنِشسته در سه نوبت
به پدر ، به حسن ، به رضا شهید غربت
رضای آل زهرا کشته ی اشقیا شد
ماه صفر دوباره بزم عزا به پا شد
- سه شنبه
- 12
- دی
- 1391
- ساعت
- 13:14
- نوشته شده توسط
- عفاف
ارسال دیدگاه