• دوشنبه 3 دی 03


اشعار شهادت امام حسن (ع) ( زهر کاری گشت و درمان بی اثر ) )

1233
1

زهر کاری گشت و درمان بی اثر
مجتبا بسته دگر بارِ سفر
می چکد خون حسینم از بصر
زینبم شال عزا افکنده سر
******
آبِ زهرآلودِ نوشین عاقبت    قلبِ پاکِ مجتبارا سوخت سوخت
همچو تیرِ غصه ، تن پوشِ عزا   برسُلالِ پاکِ زهرا دوخت دوخت
نیست درمانی بر این دردِ گران
مرهمی بر حالِ زارِ عاشقان
شد مؤثِر زهرِ اسماء بر تنِ
سبزپوشِ با وقاری از جنان
ای داد از این مُحَن    بیداد از این مُحَن
خونابه ی حسن    پر کرده  این لگن
مجتبا بسته دگر بارِ سفر
زهر کاری گشت و درمان بی اثر
******
بی وفائی ، نانجیبی ، بی کسی   شعله برپا کرده در قاموسِ تن
در درونِ خانه بی یار و غریب   الامان از این دلِ خونِ حسن
غم گرفته چهره ی کاشانه را
زور و زر دل برده یارِ خانه را
مجتبا در آتشی از کینه سوخت
زهرکین آتش زده پیمانه را
ای داد از این مُحَن    بیداد از این مُحَن
خونابه ی حسن    پر کرده  این لگن
مجتبا بسته دگر بارِ سفر
زهر کاری گشت و درمان بی اثر
******
بانگِ واویلا برآور از درون   یادِگارِ مرتضارا تاب نیست
از سمومِ کینه ی سفیانیان    چهره ی ماهِ حسن شاداب نیست
جامه ی اندوه نصیبِ زینب است
دین احمددستِ جغدانِ شب است
زاده ی سفیان به تزویر و ریا
حاکمِ این مردمِ زر منصب است
ای داد از این مُحَن    بیداد از این مُحَن
خونابه ی حسن    پر کرده  این لگن
مجتبا بسته دگر بارِ سفر
زهر کاری گشت و درمان بی اثر
******
برجگر ، زخمی نشسته از جفا   مرهمی زخم جگررا نیست نیست
برحسین نوباوگان بسپرد و گفت   بردلم خوفِ پسررا نیست نیست
سینه می سوزد از این داغِ عظیم
می وَزَد رنگِ غم از بالِ  نسیم
سروری کو مرهمی بر داغِ  دل
خون شد آخر قلبِ آن شاهِ کریم
ای داد از این مُحَن    بیداد از این مُحَن
خونابه ی حسن    پر کرده  این لگن
مجتبا بسته دگر بارِ سفر
زهر کاری گشت و درمان بی اثر

  • سه شنبه
  • 12
  • دی
  • 1391
  • ساعت
  • 13:17
  • نوشته شده توسط
  • عفاف

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران