لاله خونين رخ اين آتشين صحرا منم
غنچه عطشان که سوزد بر لب دريا منم
ميبرد همراه قرآن ، سوي ميدانم پدر
چون که عترت را ، بقرآن ، مختصر معني منم
اشک ريزد مادرم ، از ديدن لبخند من
غنچه خندان که شد پرپر درين صحرا منم
من که يا رب ميشدم سيراب ، از يک جرعه آب
کشتة لب تشنة بي شير عاشورا منم
آنکه در دست پدر ، جان داده در ميدان جنگ
پيش چشم مادر غمديده اش ، تنها منم
ختم شد با نام من ، طومار اصحاب حسين
چون به اسناد شهادت ، مختصر امضاء منم
ميرود برني سرم ، تا شام ، همراه رباب
اصغرم با اکبر اما همره و همپا منم
کس نکشته کودک ششماهه معصوم را
در شهادت ، يادگار محسن زهرا منم
قلب ثاراله منم ، ز آن قبر من شد سينه اش
آنکه دارد مدفني والاتر از والا منم
هر کسي گريد (حسانا) از غم امروز من
خود رهائي بخش او ، از آتش فردا منم
- دوشنبه
- 8
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 0:0
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
حبیب الله چایچیان
ارسال دیدگاه