تسکینِ دل به نامه و نامِ محمّد است
آرامِ جانِ خجسته ، کلامِ محمّد است
لولاک خود گواست که عالم پدیده ای است
کآغاز این پدیده به نامِ محمّد است
پیداست زین حدیث که در کلّ کائنات
والاترین مقام ، مقامِ محمّد است
بر پادشاهی دو جهان دل نمی نهد
هر کس که او غلامِ غلامِ محمد است
جبریل اگر چه هفت فلک زیرِ پای اوست
در آرزوی گوشهء بامِ محمد است
چندین خرام سدره و طوبی' که گفته اند
بی شبهه شمّه ای ز خرام محمد است
معراجِ او چه بود؟ که در آسمان هنوز
هنگامهء درود و سلام محمد است
دانش اگر به عرش نهد پای ، لاجرم
گوشِ جهان به پند و پیامِ محمد هست
آبِ حیات اگر چه مُسلّم بود به خضر
او خود همیشه تشنهء جامِ محمد است
با صد هزار جلوه که می تابد آفتاب
نوری ز روی آینه فامِ محمد است
چندین مگو حدیثِ قیامت که در جهان
هر دم قیامتی ز قیامِ محمد است
ناقص بود جریدهء اعمالِ ما ، ولی
امید ما به لطفِ تمامِ محمد است
شاهانِ سرفرازِ جهان را سرِ نیاز
بر آستانِ کهفِ کرامِ محمد است
گر پادشاهی همه عالَم به من دهند
(نظمی) همان کمینه غلامِ محمد است
- سه شنبه
- 9
- شهریور
- 1400
- ساعت
- 11:30
- نوشته شده توسط
- یوسف اکبری
- شاعر:
-
علی نظمی تبریزی
ارسال دیدگاه